شعر مدح و مناجاتشعر مناجات امام حسين (ع)شعر مناجات با خدا

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی
برهنه آمده ام در حجاب ظلمانی

اسیر پنجه ی نوعی تسلسُلم یک عمر
همیشه کار غلط بعد هم پشیمانی

چه احمقانه فراموش میکنم گاهی
که عالِمی به من و کارهای پنهانی

هرآنچه را نکردم نشد و الا من
خجالتی نکشیدم خودت که میدانی

و مانده ام من و سوسوی این امید که تو
به عشق فاطمه از خود مرا نمیرانی

به نام فاطمه شد پس برابری داریم
من و همین غزل و = دیگران و دیوانی

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا