فطرس گدایِ هر شبِ صحن و سرای توست
هر کس که سینه زن شده تحت لوای توست
هر جای این جهان که نظر می کنم تویی
یعنی که جای جای جهان کربلای توست
آری! دلیل باد وزیدن مشخص است
او مستِ رقصِ پرچمِ گنبد طلای توست
هیهات! من کجا و غلامیّ خانه ات؟
من می شوم گدایِ کسی که گدای توست
حال و هوای شهر حسابی عوض شده ست
من فکر می کنم اثر روضه های توست
سینه زنان و گریه کنانت که جای خود
هستی و هر چه هست درآن خاک پای توست
منت سرم گذاشتی و نوکرت شدم
کار خداست این که دلم مبتلای توست
جایی برای وصف صفای بهشت نیست
وقتی که صحبت از حرم با صفای توست
آبی که سیئات مرا شستشو کند
تسنیم و کوثر است؟ نه! اشک عزای توست
نزدیک اربعین شده برگ برات ما
در دست های دختر مشگل گشای توست
احسان نرگسی رضاپور