هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست
هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست
دل کندن از دلبستگیها, از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شاید جاى من هم هست
در باغ اگر گل هست, پهلویش چمن هم هست
وقتى که در باز است حرف باز کردن نیست
وقت گدایى که مجال ناز کردن نیست
پروانه بودن به همین پرواز کردن نیست
گر خواستى پروانه باشى سوختن هم هست
لازم نکرده هیچکس ما را نگه دارد
ما را دو عالم بس اگر مولا نگه دارد
سرمایه اى دارى بده زهرا نگه دارد
زیرا که در این راه حتما راهزن هم هست
هر وقت دردى هست , یا هر وقت آهى هست
از جانب معشوق ما حتما نگاهى هست
در کوله بار ما اگر بار گناهى هست
اما خوشم, زیرا دعاى پنج تن هم هست
داریم ما از دو برادر, هر چه را داریم
پس کربلا را از حسین و مجتبا داریم
گیرم مدینه بسته شد, ما کربلا داریم
قبرحسین بن على قبر حسن هم هست
ما آشکارا بغض پنهان منا هستیم
هر چند مشغول گلستان منا هستیم
فکر یتیمان شهیدان منا هستیم
اما حواس ما به اطفال یمن هم هست
نامى که هر شب با توسل میبرم زهراست
مهر على را دارم و بالاسرم زهراست
من بچه این خانه ام,پس مادرم زهراست
آرى به فکرم هست زهرا, دائما هم هست
آتش گرفته گلشنى در پیش همسایه
خاکى شده چه دامنى در پیش همسایه
این را که دارى میزنى در پیش همسایه
تازه پدر از دست داده, تازه زن هم هست
علی اکبر لطیفیان