دلم شورِ دمادم دارد اینجا
هوای گریه نم نم دارد اینجا
دلِ من روشن از نورِ حضور است
صفای سعی و زمزم دارد اینجا
به یادِ گل رخان در با سینه ی درد
هزاران غصه و غم دارد اینجا
نمی پرسد کسی از حالِ زارش
نه همراهی نه محرم دارد اینجا
ندارد هم زبانی, هم نشینی
بسی اندوه و ماتم دارد اینجا
نشسته خسته وُ غمگین کناری
که یاری مهربان کم دارد اینجا!
هستی محرابی