شعر ولادت امام حسن (ع)

کریم اهل بیت

می سپارم گوش جانم را به فرمان حسن
خوش به حال منکه هستم کلب دربان حسن

پا نخواهم پس کشید از این عقیده هیچ وقت
من حسن را می پرستم،جان به قربان حسن

صلح او احیاگر دین رسول الله شد
ما شدیم از بعد صلح او مسلمان حسن

میشود قطعأ طبیب عالم آن بیمار که
هست در بین طبیبان تحت درمان حسن

غصه ی نان را نخواهد خورد اصلأ هیچ وقت
سائلی که لب زده یک بار بر نان حسن

دشمنش هم برنگشته نا امید از خانه اش
شامل ما میشود جود فراوان حسن

حسرت هر چه جذامی را ملائک میخورند
تا جذامی میگذارد سر به دامان حسن

فاتح جنگ جمل کار خودش را کرده است
ترس دارد عایشه از تیغ بران حسن

تا ابد از ذوالفقار مرتضی آید ندا
گور خود را کنده آید هر که میدان حسن

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا