شعر عصر عاشورا و شام غريبانشعر گودال قتلگاهشعر محرم و صفر

گودال

شور برپا می شود
“تا شهادت نامه ی عُـشّاق امضا می شود”
هر که جا خالی نکرد
دردهـای باطِـنیْش امـشب مُــداوا می شـود

هرکسی شد وقفِ شاه
زنـدگی اش “ما رَأَیـتْ اِلّا جمـیلا” می شـود
مثل محشر می شود
بسکه فردا عصر در این خاک غوغا می شود
هرکه از نسل علی ست
بر زمیـن وقـتی بیـفــتد اربـاً اربـا می شود
هم به دست نعل ها
نوجـوانی مـاه , هــم قدّ عمـوها می شــود
هم مـیانِ نخـل ها
تیـر پُشــت تیـر جا در جـسم سـقّا می شود
خنجری می بُـرّد و …
تشنه , مردی ذبح پیش چشم زهرا می شود
چند ساعت مانده است…
پای ده تا اسب در گودال خـون وا می شود
هست فردا عکسِ این
هرچه امشب خوب با دُردانه ها تا می شود
آه ! چون امشب فقط
…بـا پـریشانْ حالیِ زینـب مُـدارا می شـود
آه ! چون فـردا غـروب
ریسـمان خیـمه هم تـسلـیمِ یغـما می شود
اوج غم اینجاست که
عمّه ی سـادات فـردا عـصر, تنها می شـود
اوج درد اینجاست که
دسـتهایش بسـته در زنجـیرِ اعـدا می شود

محمّد قاسمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا