شعر عيد غدير خم
یا حیدر کرار
دستی که نبی گرفته بر بالا دست
یک عمر به او سپرده دل حالا دست
تنها نه ابوتراب ، میدانم او
دارد به طلوع مهر و بر دریا دست
در شوکت او همین کفایت ، به خدا
چشم است به جایی و شود یکجا دست
از دامن این دست مکش دست که او
دارد به امور عالم بالا دست
ثقلین برای اوست ، از بعد نبی
بستند به بند گردنش ، اما دست
بنشست به صورت گلی در کوچه
تا این که دری شکست از زهرا دست
داریوش جعفری