شعر شهادت حضرت زهرا (س)

یا زهرا(س)

با طلوعت عرش را غَرق تَحَیُّر می کنی
ماه‌بانو!نان ظلمت را تو آجر می کنی
“عقلِ”بی احساس را با”عشق”دمخور می کنی
دامن سجّاده را با یاس ها پُر می کنی

آسمان دلداده ی راز و نیازت می شود
بال جبریل امین چادرنمازت می شود

تو درآغوش خدیجه مثل حور افتاده ای
مادر پیغمبری گرچه پیمبرزاده ای
قبل خلقِ کهکشان ها امتحان پس داده ای
از همان اوّل برای آخِرت آماده ای

روز محشر تک تک ما را صدا خواهی نمود
دانه دانه شیعیانت را جدا خواهی نمود

ای که با لطفت بیابان غرق باران می شود
خاک خشک یثرب از عطرت گلستان می شود
پای تسبیحات تو سلمان،مسلمان می شود
کوثر تو آبروی کُلِ قرآن می شود

روح ایمانی تجلی خدایی مادرم
لَيْلَةِ الْقَدْرِ تمام انبیایی مادرم

مادر آئینه‌ها ای مادر اهل کسا
بانی آرامشِ پیغمبر اهل کسا
آفتابِ روی بام حیدر اهل کسا
چادرت پهن است بر روی سر اهل کسا

آینه دار امیر المومنینِ پنج تن
ریشه های چادرت حبل المتین پنج تن

یا کریم بام احمد جلد بام فاطمه است
بَضْعَةُ مِنِّ محمد در مقام فاطمه است
ذکر پیغمبر شب معراج “نام” فاطمه است
آیه های روشن قرآن کلام فاطمه است

آیه ی تطهیر هم با او مطهر می شود
کائنات از نور ایمانش منور می شود

ای که افلاک است خانُم،مُستجیر نانِ تو
می شود آزاد،هرکس شد اسیر نان تو
کاش بنویسی مرا جیره بگیرِ نانِ تو
بی نیاز از هر دو دنیا شد فقیر نان تو

چون که دستت را به وقت پخت نان بوسیده است
دست”دستاس” تو را هفت آسمان بوسیده است

تو گُل نیلوفر هِجده بهار حیدری
تو چراغ روشن شب‌های تار حیدری
تو قرار چشم های بی قرار حیدری
در دل تلخی و شیرینی کنار حیدری

حرز مولا در میان کارزارش نام توست
ذکر حکاکی شده بر ذوالفقارش نام توست

آفتاب عشق را تا بی کران تابانده ای
در دل غم ها علی را باز هم خندانده ای
کهکشان را با حجابی اطلسی پوشانده ای
“پیش نابینا،میان حِصنِ چادر مانده ای”

آه!گفتم چادرت…،داغ دل ما تازه شد
بارش غم در هوای سینه بی اندازه شد

راه را تا بست..،یاسی رنگ نیلوفر گرفت
چشم‌زخم دشمنِ آل عبا آخر گرفت
دست سنگینی به زیر گونه ی مادر گرفت
خاک کوچه رنگ سُرخ لاله ای پرپر گرفت

خاک عالم بر سر من..،معجرش خاکی شده
پیش چشمان حسن بال و پرش خاکی شده

آه!آئینه چرا سنگی محک می زد تو را؟
بشکند دستی که در کوچه کتک می زد تو را
نا نجیب از حرص حیدر داشت چک می زد تو را
دومی با نیّت باغ فدک می زد تو را

چشم تو تار است..،راه خانه را گم کرده ای
گوشوارَت را میان کوچه ها گم کرده ای

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا