شعر شهادت امام صادق (ع)

شیخ حرم

شیخ حرم

وقتی آن بی صفت از چشم, حیا را انداخت

با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت….

دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست

تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت

ذکر یا فاطمه بر روی لبش داشت ولی

ضربهء سیلی آن مرد, صدا را انداخت

با سر شیخ حرم تا سر شوخی وا شد

یکی عمامهء آن مرد خدا را انداخت

وسط کوچه که افتاد, صدا زد: وای از

نیزه هایی که شه کرببلا را انداخت

یکی انگشت اشاره سوی نسوان می برد

آهِ زینب زد و آن بی سر و پا را انداخت
حسین قربانچه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا