شعر محرم و صفرشعر وروديه محرم

نوحوا علی الحسین

تا که نشست بر سر دیـوار پرچـمت
سایه فکنـد بـر دل عشـــاق مـاتمت

آمد ندا ز عرش که: “نوحوا علی الحسین”
مقتـل نـزول کرد در آیـات مریمت

انس و ملک برای شما نوحه گر شدند
حتی خدا نشست به داغ معظمت

آدم ,خلیل ,نوح ,کلیم و مسیح و خضر
یک یک نشسته اند سر سفره غمت

من هم اگرچه غرق گناه و معاصی ام
امـا تو راه دادی ام از بـاب مرحمت

یک سـال آزگـار پی تـو دویـده ام
تـا که رسیده ام به حریم محــرمت

یک سـال آزگـار شب و روز سوختم
با روضه هـای مقتــل ابن مقرّمت

مقتل نوشته دور و بر تو شلوغ شد
کردند زیر پـا و عصــا نا منظـمت

مقتل نوشته بعدِ همه ساربان رسید
انگشت را برید به همــراه خاتمت

از گوشه ای صدای حزینی بلند شد :
مادر فدای زلف پریشان و درهمت

در زیر سمّ اسب تنت را چه کرده اند
با من بگو که پیرهنت را چه کرده اند

مصطفی هاشمی نسب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا