شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

زخم عمیق

از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست

تا صبح حشر بر سر بر سینه میزنم

جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست

دارم برای چند نفر سینه میزنم

 من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت

زخمی که شد عمیق مداوا نمیشود

گر چند ضربه هم زده بودن باز هم 

پیشانی تو بیش از این وا نمیشود

 

گفتند گفته ای که مرا کوچه میبرند

می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو

گفتند گفته ای که تماشام میکنند

میخواهم از زبان خودت بشنوم بگو

 

بابا خودت بگو سر بازار میروم

بابا خودت بگو که گرفتار میشوم

بابا خودت بگو به سرم سنگ میزنند

بابا بگو بدون علمدار میشوم

 

علی اکبر لطیفیان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا