شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)

گهواره ای کوچک

مثل علی اکبرم میشد جوان ای کاش
میگفت صبح و شب برای من اذان ای کاش

مثل اباالفضلم علم بردوش می آمد
میشد بلای جان جمع دشمنان ای کاش

یا اینکه مثل قاسم احلی من عسل میگفت
یا جمله ای با شیرین تر از آن ای کاش

میگفت بابا و دل از اهل حرم میبرد
مثل رقیه میشد او شیرین زبان ای کاش

دور از نگاه دشمنان ، زیر عبای من
میشد سفیدی گلوی او نهان ای کاش

بعد علی اکبر دوباره قد من خم شد
میرفت سمت دیگری تیر از‌کمان ای کاش

ای کاش آن لحظه زمان می ایستاد آخر
می ایستاد آخر در آن لحظه زمان ای کاش

این‌تیر میفهمید ای کاش اصغرم طفل است
این تیر با او بود قدری مهربان ای کاش

خون عزیزم را سپردم دست او امروز
قدر امانت را بداند آسمان ای کاش

هی یک‌قدم رفتم به سمت خیمه برگشتم
سمتم‌نیاید مادرش مویه کنان ای کاش

گهواره ای کوچک برایت ساختم در خاک
از نعل های تازه باشی در امان ای کاش

 احمد جواد نوآبادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا