شعر مدح امام حسين (ع)

پای غمت

مانند اشک، پای غمت بی‌اراده‌ام
خود را به دستِ گریه‌ی بی‌وقفه داده‌ام

هم‌لهجه‌ با «مَنم» نشدم؛ روستایی‌ام
از «مِن‌مِنم» بخوان چقدَر صاف و ساده‌ام

به جرم عشق

به جرم عشق گرفتار تب کنید مرا
برای عبرت مردم ، سبب کنید مرا

فقط اجازه بده پای شمع بنشینم
اگر نسوختم امشب ادب کنید مرا

حال و روزم

دیگر به حال من دوا ارزش ندارد

این اشکهای پر بها ارزش ندارد

من حال و روزم مثل سنگ بین کوچه است
یا که فراوان است یا ارزش ندارد

روضه میخوانم

شب های جمعه بیقرارم! روضه میخوانم
با چشم های اشکبارم روضه میخوانم

گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضه میخوانم

خیلی دلم گرفته

از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته

«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته

اربابِ خوبم

ای مونس شب های تار اربابِ خوبم
دل شد به عشق تو دچار اربابِ خوبم

احسانت از عهد قدیم است و رسیده-
لطفت به دارا و ندار اربابِ خوبم

سلام من به حسین

سلام من به حسین و به کربلای حسین
سلام من به اباالفضل با وفای حسین

سلام من به زهیر و به مسلم و به حبیب
سلام من به هر ان کس که شد فدای حسین

سلام آقا

سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم
جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم

سراب، آمده سیراب، از حرم برود
چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم

حیّ علی الکری

از هر چه هست و نیست دگر بی نیاز شد
دست کسی که پیش کریمان دراز شد

در لطف با گدا، چه کسی بهتر از حسین؟
لب تر نکرده ایم در خانه باز شد

جرعه مکرر

هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد
روز محشر قدحی از می کوثر نخورد

پدرم گفت به من، مثل حسین بن علی
هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد

باخته ای

هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد
روز محشر قدحی از می کوثر نخورد

پدرم گفت به من، مثل حسین بن علی
هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد

چِشمه ی زمزم

ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم

قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم

دکمه بازگشت به بالا