شعر اربعین

بی لیاقت بودم

بی لیاقت بودم و شور و نوا قسمت نشد
اربعین آمد وَلیکن کربلا قسمت نشد

علّتش را جستجو کردم میان قلبِ خود
روسیاهی ام سبب شد که عطا قسمت نشد

رفتن و رخصت گرفتن از علی یادش بخیر
دیدی آخر گنبدِ شیرخدا قسمت نشد؟

دور ماندم از مواکب ..از هیاهوی راه
چای شیرینِ عراقی ها چرا قسمت نشد

یادِ دختر بچّه های سینی چایی به دست..
حیف شد حسّ ِ خوشِ آن راهها قسمت نشد

سفره های بی ریا یادش بخیر و لطف ها یادش بخیر
نانی از نان های بینِ سفره ها قسمت نشد

هرچه بود از سفره ها یک خاطره مانده بجا
در نهایت… رفتن کرببلا قسمت نشد..

 محسن راحت حق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا