شعر مصائب اسارت كوفه

آیات صبر

آیات صبر

زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است

ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است

حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است

گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است

سرهای نوک نیزه همه دسته‌های گل
تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است

آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است

بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است

وقتی که گفت بـا سپه کوفـه “اُسکُتوا”
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است

وقتی رقیـه را بـه ره شام می‌زدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است

یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است

روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است

هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است

تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
“میثم” همیشه بندۀ احسان زینب است

غلامرضا سازگار(میثم)

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﻭﺯ ﺗﺠﻠﯽ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺍﺳﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭼﺸﻤﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽ
    ﺑﻮﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻋﻄﺮ ﺻﺪ ﻫﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﺍﻥ ﻭﺍﺩﯼ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﮔﺮﻓﺖ
    ﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﻭﻗﺖ ﻗﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﯾﮏ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺣﻮﺭ ﻭ ﭘﺮﯼ
    ﭘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻣﺪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻋﻄﺶ
    ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺑﻼ‌ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﺑﺎ ﮔﻠﻮﯼ ﺳﺮﺥ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ
    ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﭼﺸﻢ ﺗﻨﮓ ﻋﻘﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ
    ﺍﻟﺘﻘﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    ﺟﺒﺮﯾﻞ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺭﻭﺡ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ .ﻋﯿﺴﯽ .ﻫﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
    حمید کریمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا