چگونه در غم هجرانت از بهار بگویم
حماسه کردی و باید حماسه وار بگویم
شدست موعد آن که بجای فاتحه خواندن
کنار جسم تو از درد انتظار بگویم
چگونه در غم هجرانت از بهار بگویم
حماسه کردی و باید حماسه وار بگویم
شدست موعد آن که بجای فاتحه خواندن
کنار جسم تو از درد انتظار بگویم
دستِ پلید کفر, دگرباره باز شد
از آستین مکر سعودی دراز شد
دل بیقرار گشته و بی تاب میشود
دارد گناه شیعه کُشی باب میشود
غم های ماست صدر خبرها هنوز هم
فرقی نکرده گردش دنیا هنوز هم
آل خلیفه اهل سیقیفه اگر نبود
تنها نبود شیعه ی مولا هنوز هم
ما شیعه های مادر پهلو شکسته ایم
ما اشک ریز آن “ولی” دست بسته ایم
مارا به خاک و خون کشید و زنده تر کنید
ما سالها ,بر سفره ی طاها نشسته اییم
صلح و دعوایِ زرگری هرگز
با سعودی برادری هرگز
نسبتی نیست بین من با تو
نطفه ی من حلال, اما تو!
این راه بدانید به جز راه ظفر نیست
فرمانده به جز “شیخ نمر” مرد خطر نیست
بر شیخ سعودی لعین هم برسانید
مظلوم کشی جانب مکه که هنر نیست
ما پیرو مسلک و مرامت هستیم
در آرزوی جاه و مقامت هستیم
ای شیعه ی اثنی عشری, شیخ شهید
هر لحظه به فکر انتقامت هستیم
عربستان دچار خواهد شد
بعد از این تار و مار خواهد شد
این دم ریخته به روى زمین
یک دم ذوالفقار خواهد شد
این شعار شیعه هر شب و هر روز است
عشق علوی به سینه جان افروز است
باشیخ نمر از دل وجان می گوییم
مارا بکشید !همیشه حق پیروز است
حسین رضایی
با شهادت خورده پیوندی وقار شیعیان
تن به ذلت ها ندادن شد, شعار شیعیان
از حبیب و جوون و عابس, بارها آموختم
خون هرآنچه سرخ, بالاتر عیار شیعیان
شیعه بی جرم و جنایت همه جا توبیخ است
شیعه مظلوم ترین واژه این تاریخ است
کار با خدعه و نیرنگ ندارد شیعه
چونکه با هیچ کسی جنگ ندارد شیعه