شعر شهادت حضرت زهرا (س)

تفسیر نور و کوثر

تفسیر نور و کوثر و مریم چه می کنی؟
با قلب داغدار دو عالم چه می کنی؟

گیرم که درد رفتنت از خاطرم گذشت
با زخم نقش بسته به قلبم چه میکنی؟

ماتمكده

مديون تو بود از ازل عالم هميشه
پس تا ابد شد مات تو آدم هميشه

ماتمكده باشد برايم بي تو عالم
خيمه زده بي تو به قلبم غم هميشه

یا زهرا(س)

شاید بنا نبود جهانی بنا شود
چشم زمان به روی زمین آشنا شود

شاید بنا نبود که از پیله عدم
پروانه وجود زمانی رها شود

کشتیِ پهلو گرفته ام

اسما بیا که روز جدایی رسیده است
خواهر! بیا که کار به هجران کشیده است

این روزها که بانوی این خانه هم شُدی
هَر شَب برای فاطمه پَروانه هم شُدی

آب شده مثلِ شمع

برای تابشِ ماهِ هلالِ مادرِ خانه
سه ماه، آب شده مثلِ شمع، دخترِ خانه

دوباره پنجره را خیس کرد، بارشِ روضه
نشسته اشکِ یتیمی به دیده‌ی ترِ خانه

شعله‌ی جان میسوزد

آتشی کرده به پا شعله‌ی جان میسوزد
نه فقط هیزم و در، شاه جهان میسوزد

پشت در حضرت مولاست که گیر افتاده
پیش چشم همگان چشم ترش میسوزد

ای آفتاب عالم

کمتر مثال شب سحرم را سیاه کن
کمتر به این شکستگی در نگاه کن

ای آفتاب عالم امکان بتاب و کم
خون بر دل شکسته ی این مهر و ماه کن

اشكِ علي جاري شده

ميبيني اشكِ علي جاري شده
زندگيم پُـر از گرفـتــاري شده
رفـتي و بعده پرســتاري ازت
كاره مـردِ تو يتـيم داري شده

بي مِهر تو

بي مِهر تو راهي به سعادت نرسيد
بي مُهر تو امضاي عبادت نرسيد
گفتند به داد، ميرسي در صدجا
در كوچه ولي كسي به دادت نرسيد!

  علي ناظمي

رسید فاطمیه

رسید فاطمیه مادر محرم ها
رسید فاطمیه چشمه سار ماتم ها
رسید فاطمیه شد تولد روضه
رسید مبدا تاریخ هجری غمها

هُرم آتش

شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره «شانه» کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند

غروب بی تو بودن را خودت بانو تصور کن
نگاه حسرت من را خودت بانو تصور کن

کنارم باش تا آخر، فلانی داشت می خندید
غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور کن

دکمه بازگشت به بالا