اشعار حضرت عباس ع

امید آب

امیر لشگر من دست من به دامن تو

رباب مانده و امید آب بردن تو

به اهل خیمه سپردم که آب گردن من

بلند گر نشوی خون من به گردن تو

السلام علیک یا سقا

دست بر سینه رو به کرب و بلا
السلام علیک یا سقا
قمر خانوادة خورشید
صدقه دارد این قد و بالا

یا کاشف الکرب

انا فتحنای خدا یعنی ابالفضل
بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل

هرکس گرفتار آمده آسوده باشد
دارالادای قرض ما یعنی ابالفضل

شعر ولادت قمرالعشیره (ع)

شام مارا سحر رسید امشب
آسمان را قمر رسید امشب
می به ما بیشتر رسید امشب
که علی را ثمر رسید امشب

کلهم نور یکی "او" اعتیادش بیشتر

کلهم نور یکی “او” اعتیادش بیشتر
مرتضی هم بود بر او اعتمادش بیشتر

چون یل ام البنین هست و علمدار حسین
لاجرم آید به چشمم او جهادش بیشتر

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد

 آخر چرا امید و پناهم  نمی رسد

بیرون خیمه منتظرش مانده ام ولی

باور نمی کنم به نگاهم نمی رسد

بال و پر غم تو به بال و پرم گرفت

بال و پر غم  تو به بال و پرم گرفت

داغ تو بود نور ز چشم ترم‌گرفت

آرام از نگاه حرم محو می شدی

هی رفته رفته قلب من و خواهرم گرفت

پاره به پاره روی زمین قرص ماه ریخت

پاره به پاره روی زمین قرص ماه ریخت
تا علقمه رسید ولی بینِ راه ریخت

پا می شود دوباره زمین می خورد حسین
دست خودش نبود که بی تکیه گاه ریخت

ببین که دشمن از این پس جلوترآمده است

ببین که دشمن از این پس جلوترآمده است

ببین که داد حرم از غمت در آمده است

چه خوب شد که نمی بینی ای رشید غیور

که دست نحس کسی سمت معجر آمده است

شاعر:محمدحسن بیات لو

طواف قمر

بس که نیزه به طواف قمرت ریخته استب

دور و اطراف تنت, بال و پرت ریخته است 

اثر ضرب عمود است اگر می بینم

به روی شانه ات اینطور سرت ریخته است

الآن انکسر ظهری

از آب دگر بر لب دختر سخنی نیست

بعد از تو در این معرکه بر من وطنی نیست

از ناز دو چشمان تو خواندم که برادر

در رفتن مهتاب دگر آمدنی نیست

دکمه بازگشت به بالا