شعر شهادت حضرت زهرا (س)

آب شدم

آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت

بال پریدن نمانده بس که پرم ریخت

“خانه ی حیدر” نه شده “گلشن زهرا

با نفسم لاله ز بس دور و برم ریخت

پشت در خانه که افتادم علی گفت :

وای که بی یار شدم من , سپرم ریخت

سوخت در و , سست شد و , روی من افتاد

داد زدم فضه بیا که ثمرم ریخت

دست علی بسته بود و دست همه باز

از اثر هجمه ی شان برگ و برم ریخت

حرف ز تابوت زدم زینب من مرد

خاک یتیمی به سرش گل پسرم ریخت
رضارسول زاده
نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا