شعر شهادت حضرت عباس (ع)
السلام و علیک
السلام و علیک یا ساقی
السلام و علیک یا عطشان
بوسه ها بر دودست تو زده ام
مانده ام بین لشگری حیران
طاقت پا شدن ندارم من
این تن قطعه قطعه جان من است
درد من را کسی نمی فهمد
داغ تو بی گمان کمر شکن است
از دم خیمه تا کنار تنت
با خودم اشک و آه آوردم
پاشو از جا برادرم عشقم
به تو اینجا پناه آوردم
چه به روز سر تو آوردند
سر نمانده برای سردارم
پر شد از نیزه ها تمام تنت
پیکرت را چگونه بردارم
کودکان تشنه ی نگاه تواند
کسی آب از عمو نمیخواهد
تو خدای وفائی و احساس
فضل تو گفتگو نمیخواهد
خاک و خون را گرفتم از چشمت
تا ببینی به رخ ندارم رنگ
بخدا تکیه گاه من هستی
عرصه بی تو شود برایم تنگ
مادرم آمده به بالینت
اینچنین دم گرفته مادرجان
السلام و علیک یا ساقی
السلام و علیک یا عطشان…
محسن صرامی