شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بابای خوبم

ناله من به جیگر نمیرسه
حال من خوب به نظر نمیرسه
بعد از آتیشه تو خیمه ها بابا
دیگه موهام به کمر نمیرسه

مگه سیلی به رخم امون می داد
دخترت داشت زیر پاها جون می داد
دختر شامی میون خنده هاش
باباشو همش به من نشون می داد

آرزوهامو به هیچ کس نمیدم
سر طاووسو به کرکس نمیدم
اگه کل دنیا دنبالت بیان
سرتو به هیچ کسی پس نمیدم

عمو رفت و من اسیر شدم بابا
زودتر از فاطمه پیر شدم بابا
خیلی گشنمه ولی بدون تو
از همه زندگی سیر شدم بابا

کبودیهامو نشونش نمیدم
ترک پامو نشونش نمیدم
تا عمو ازم خجالت نکشه
سر بابامو نشونش نمیدم

آخرش آوردمت با همتم
به یه بوسه از لب تو دعوتم
اگه ساکتم ازم خرده نگیر
همشو بذار به پای لکنتم

 محمد نجاری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا