شعر مصائب اسارت كوفه
بوریا
درمیان بغضهای بیصدای بوریا
سورهٔ جسم تو نازل شد برای بوریا
باتمام سعی ام،اما نامنظم جمع شد
آیه های روی خاک افتاده، لای بوریا
آنقدر پاشیده ای ازهم که میریزد به خاک
تکه های پیکرت از درزهای بوریا
باتمام تاروپودش درغمت خون گریه کرد
آسمان لرزید بین های های بوریا
حسرتش آتش بجانم میزند ایکاش بود
لااقل آن کهنه پیراهن بجای بوریا
عالیه رجبی