شعر وروديه محرم
حسین جان
لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا
مجنون و بیقرار و پریشان کنی مرا
دل دادهام به دلبر و دل دل نکرده ام
دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا
جانم به لب رسیده و جامم به روی لب
شاید گدای مجلس رندان کنی مرا
پیمانهها پیاپی و لبریز و یک به یک
ساقی بیا که تشنه پیمان کنی مرا
دلدار فاطمه تو مرا رو به راه کن
من گریه میکنم که تو باران کنی مرا
ای سفره دار روضه ی رضوان از آن ازل
درمانده آمدم که تو درمان کنی مرا
کشکول خالی من و لطف مدام تو
امشب رسیده ام که سلیمان کنی مرا
ای دلبر تمامی هفت آسمان حسین (ع)
ای کاش در حسینیه قربان کنی مرا
من پای روضههای تو غرق خدا شدم
بر سینه میزنم که مسلمان کنی مرا
در زیر پرچم تو دعا کرده مادرم
یک جرعه اشک و زمزمه مهمان کنی مرا
نان حلال سفره ی ما نذر روضه شد
تا روضه خوان ساقی عطشان کنی مرا
سعید مرادی