شعر شهادت حضرت زهرا (س)
در بستر افتادی
شکر خدا بهتر شدی انگار مادر
بهتر شدی انگار یک مقدار مادر
آن روزها که خوب بودی خوب بودم
در بستر افتادی شدم بیمار مادر
این چند روزه خواب در چشمت نیامد
از درد، شبها میشدی بیدار مادر
دیوارها در ماتمت خون گریه کردند
با تو چه کردند آن در و دیوار مادر؟
«در» پیش چشمان یل خیبر شکست و
از پا درآمد حیدر کرار مادر
فهمیدم از «دستاس بیحرکت» که دیگر
دستان تو افتاده است از کار مادر
میبوسمت بهتر شود سردردهایت
سر روی پای دخترت بگذار مادر
دختر شدم همسفره غمهات باشم
دختر شدم تا که شوم غمخوار، مادر
تصویر شفاف خدا در صورت تو
تبدیل شد بر سایههایی تار مادر
من پافشاری میکنم بر ماندن تو
اما تو بر رفتن کنی اصرار مادر
تو میروی امروز و فردا میروم من
از کربلا تا کوفه و بازار مادر
فرزندها و نوکرانت را دعا کن
یادی کن از ما وقت استغفار مادر
آرش براری