شعر وروديه كربلا
دلم داره می لرزه
از سر صبح دلم داره می لرزه
چه اضطرابی داره خواهرتو
کم بشه مویی از سرت می میرم
تو رو به من سپرده مادرتو
این همه لشکر اومده به اینجا
خواهرتم ، دلم هزار جا میره
سر نماز فقط میگم خدایا
حسینمو کسی ازم نگیره
خاک بلاخیزی داره زمینت
از صدای طبلا دلم شکسته
خیمه زدی الهی من بمیرم
رو پلک تو گرد و غبار نشسته
از شب اول بی مادریمون
یادمه که بهت رسیده بودم
دلم یه جوری شد آخه تا حالا
موی تو رو خاکی ندیده بودم
دیر نشده بیا بریم مدینه
دل ندارم غریبیتو ببینم
من که از اون خواهرا نیستم داداش
بیام سر مزارتو بشینم
یه روز میاد داداش نداری خانم
از راه دور میدی سلام به نیزه
دخترکی میگه الهی عمه
گیر نکنه سر بابام به نیزه
خدا نیاره روزی که ببینی
موی حسین تو مشت نیزه داره
دلت بخواد که موهاشو بشوری
به شرطی که پنجه ی شمر، بزاره
ناصر دودانگه