سخت است پیش چشم پسر, دست و پا مزن
جانِ جواد, مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیرهی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره نالهی واغربتا مزن
از شانهی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش, پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفتهای
پیش جواد, حرفی از آن کوچهها مزن
قدری بنوش جرعهی آبی و, این همه
با یاد کربلا, طرفی آب را مزن
این دست از شرارهی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سر جدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت, ولی
حرف از عبای کشتهی کرببلا مزن
رضا باقریان