شعر تخريب بقيع

سهم ما شرمندگي ست

قرني از تخريب رد شد سهم ما شرمندگي ست
سهم ما از اين سكوت و اين بلا شرمندگي ست

دست روي دست بگذاريم تا كي تا كجا
قسمت ما تا به كي يا تا كجا شرمندگي ست

شرطه ها با چكمه آنجا رفت و آمد ميكنند
كار ما از ديدن اين صحنه ها شرمندگي ست

روي پرهاي كبوترها غبار است و غبار
پس نصيب ما در اين حال و هوا شرمندگي ست

واي من آنجا زيارت نامه خواندن مشكل است
اولين خط زيارت نامه با شرمندگي ست

جاي گنبد جاي گلدسته در آنجا خالي است
ذكر ما در محضر خيرالنسا شرمندگي ست

از خجالت آب شد شاعر كنار اين ردیف
در مدينه نام اين صحن و سرا شرمندگي ست

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا