آیینه ی ذات کبریایی
ای فخر بلاد آریایی
ای مشتیِ گنبد طلایی
تو تاج سر و بزرگ مایی
خورشید زند پیش تو زانو
صَلَّیتَ عَلٰی ضامن آهو
رو زد به تو هر که کامیاب است
آبادی بی شما خراب است
دلتنگ جمالت آفتاب است
چون جد شما ابوتراب است
هستی ز ازل ز هستیِ توست
عالم همه کاردستیِ توست
در سایه ی لایزال سلطان
در صحن رئوف دستگیران
در بین قلمرو خراسان
شیطان برود, می آید انسان
اعجاز کنند پیروانش
یک پا نبی اند, خادمانش
عمریست که بر در رضاییم
ارثی ست که نوکر رضاییم
بیچاره ی خواهر رضاییم
مستاجر کشور رضاییم
ما رشته ی غیر پاره کردیم
چون خانه از او اجاره کردیم
در سینه ی خسته آه دارم
بیچاره شدم, گواه؟دارم
من جز تو مگر پناه دارم؟
ردّم نکنی,گناه دارم
تو بودی و من گناه کردم
کردم غلط اشتباه کردم
پاگیر امیر ملک طوسم
یا حضرت شاه دست بوسم
من خادمه زاده ی مجوسم
این رافت توست کرده لوسم
اربابیت آبرو به من داد
خوبیِ تو بود رو به من داد
رحمی به دو دیده ی ترم هست؟
حاجت که زیاد در سرم هست
آقا ! دم بخت خواهرم هست!!!
سلطان ! سرطان دخترم هست!!!
چندین گره خورده است کارم
آقا!پدر مریض دارم
درد آمده ام دوا بگیرم
زخم آمده ام شفا بگیرم
زود آمده ام که جا بگیرم
اصلاً ز تو کربلا بگیرم
روز آمده ام به شب نیفتد
امضای حرم عقب نیفتد
علیرضا وفایی