گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین
من ز ثروتمندها هم بیشتر دارم حسین
خانه بودم!فاطمه آورد تا اینجا مرا
هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین
روضه را جارو زدم قلب مرا جارو زدی
حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین
هرچه را دارم نگیری! هرچه که دارم تویی
من به جز عشق شما چیزی مگر دارم حسین؟!
بشنود هرکس که میخواهد ز تو دورم کند
مرگ بر من! لحظه ای دست از تو بردارم حیین
تو ته گودال رفتی من شدم بالا نشین!
از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین
پیش بابایم برایت گریه کردم زود گفت
نذر موی اکبرت هرچه پسر دارم حسین
آنقدر پای تو میسوزم خودت خاکم کنی
با همین بیچارگی خیلی هنر دارم حسین
کربلای تو مگر در هیئت و در روضه نیست؟
پس چرا اینقدر من فکر سفر دارم حسین
چیزی از دستت نمیخواهم خجالت میکشم
آخر از انگشت و انگشتر خبر دارم حسین
سید پوریا هاشمی