اشکی که ما داریم باران هم ندارد
حالی که ما داریم طوفان هم ندارد
هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده
دردی که ما داریم کنعان هم ندارد
صبری که ما کردیم مثل قتل صبر است
جانی که بی صبر است ایمان هم ندارد
ما را امید دیدن جانان نگه داشت
هر کس که نومید است جانان هم ندارد
طاووسِ جنت ! خاکیان را التفاتی
حبسی که ما داریم زندان هم ندارد
عمر گرانِ ما اگر بی تو شود سر
جان ارزشِ یک عمرِ ارزان هم ندارد
درد تو با آیات , ما را آشنا کرد
ورنه دلِ ما درد قرآن هم ندارد
تو احتیاجی بر دعای ما نداری
چون تو کسی یک آه سوزان هم ندارد
دیگر شده این کاسه های صبر , لبریز
دلبر مبادا میل یاران هم ندارد
هر روز این دلها برایت جمکران است
جز تو غمی یار خراسان هم ندارد
از فتنه های سخت و تُو در تُو گذشتیم
بی لطف تو این درد , درمان هم ندارد
خط عدالت را اگر تحریف کردند
این ظلم جز با عدل , پایان هم ندارد
از ما شهیدان خدا پیمان گرفتند
چون ما کسی این عهد و پیمان هم ندارد
تا خیمه های کربلا را پاس داریم
آوازه ای چون حضرت عباس داریم
محمود ژولیده