قل هو الحیدر احد
از کمند گیسوانش دار میریزد برون
عاشقان را عاقبت خون بار میریزد برون
تا خلیل آتش نگیرد منت از حیدر کشد
هرکجا رب پا نهد گلزار میریزد برون
در قدم رنجش سلیمان نبی از روی سر…
هدیه ی خاک رهش دستار میریزد برون
قل هوالحیدر احد , تاریخ دارد همچنان
از کرامت های او تکرار میریزد برون
در شب معراج پیغمبر خدا را دید که…
از لبش هی حیدر کرار میریزد برون
درک کیفیات شاه از ریزه خواران روشن است
جذبه ی عشق تو صد تمار میریزد برون
قبله آنجایی ست که ساکن شود شاه نجف
از لب کعبه همین اقرار میریزد برون
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
جبرئیل از دفترش اشعار میریزد برون
در به در دنبال توصیفت کتاب آورده اند
هر چه که علامه از ادوار میریزد برون
یا علی گفت و به کوهی دست زد حالا هنوز
پشت هم دریایِ دُر , حفّار میریزد برون
خانه ات دارد حسن دارد حسین و زینبین
گیجم از بس کعبه ی سیار میریزد برون
صاحب «لو لاک ….» باشد همسر تو یاعلی
از تمام خلقتت اسرار میریزد برون
محمود شهرستانی