شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)شعر مناجات با خدا

مولای من

سیدی دنیا وَ ما فیها صدایت می‌زند
خاتم پیغمبران طاها صدایت می‌زند

شد دعا هم خسته، از دست دعاهایم بیا
ای دعای ما، دعا حتی صدایت می‌زند

تو به دادش میرسی تنها، ندارد هیچ کس
هر شکسته دل، تو را هرجا صدایت می‌زند

زانوی غم در بغل دارد امیرالمومنین
با دلی خون از غم زهرا صدایت می‌زند

چارده قرن است بگذشته از آن صدمه، هنوز
پشت در، انسیه الحورا صدایت میزند

پیکری که زیر مرکب ماندو عریان گشته بود
پاره پاره در دل صحرا صدایت می‌زند

بسته شد دستش، میان کوچه هم آواره شد
عمه جانت، زینب کبرا صدایت می‌زند

صورت نیلی و جسم ارباً اربای علی
دستهای خونی سقا صدایت می‌زند

دید طفل شیرخوارش را به روی نیزه‌ها
پای نیزه، مادری تنها صدایت می‌زند

محمود اسدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا