گهری از صدف خون خدا آمده است
گلی از طایفه ی آل عبا آمده است
برکه ای از دل دریای کسا آمده است
گوییا جلوه ی خاتون نسا آمده است
هیچ دانی که چرا؟ بهر کجا آمده است؟
ثمری از ثمر کرببلا آمده است
خانه ی خون خدا گشته چراغان امشب
به زمین فوج ملائک شده مهمان امشب
مطلع مهر شده منزل جانان امشب
ماه از شرم رخش سر به گریبان امشب
خجل از پرتو او انجم تابان امشب
نوه ی محترم شیر خدا آمده است
این که خود طایفه ای نیک و مکرّم دارد
این که بر بام فلک بیرق و پرچم دارد
فخر بر هاجر و آسیه و مریم دارد
از دل آل علی مُحرم و مَحرم دارد
شیر زاده ست و به سر شور محرم دارد
دختر حضرت فرزند منا آمده است
نوه ی فاطمه هم جلوه ی کوثر دارد
نوه ی فاطمه هم خلق پیمبر دارد
نوه ی فاطمه هم هیبت حیدر دارد
نوه ی فاطمه هم دست به محشر دارد
نوه ی فاطمه هم ارث ز مادر دارد
کوثر دیگری از جنس وفا آمده است
پیش درگاه شما فخر تبارم این است
هر چه دارم ز شما دار و ندارم این است
سرورم پیش شما پیشه و کارم این است
نام من خادمتان کنیه که دارم این است
از ازل تا به ابد ذکر شعارم این است
(عبد پابست توام) خیز گدا آمده است
بخت یارش شد و وقت سفرش پیش آمد
سفر خانه ی حق با پدرش پیش آمد
با عموی ز قمر خوبترش پیش آمد
کنج ویرانه ی غم در گذرش پیش آمد
باز دیدار پدر گر چه سرش پیش آمد
گفت ای عمه بیا راس جدا آمده است
داریوش جعفری