شعر شهادت امام كاظم (ع)
یا باب الحوائج
پیش او وقت گدائی صحبت از سوگند نیست
چندمین بار است،یا…،نه صبحتی از چند نیست
ذکر یا باب الحوائج،جان گرفت از جود او
بشر حافی بی سبب با ذکر او خرسند نیست
ظلم شد در حق این آقای مظلوم و غریب
حق او را بین ما جمعی که بشناسند نیست
سخت دلتنگ رضاجان است در این چند سال
درد این آقا به غیر از دوری دلبند نیست
کظم غیظ از درس های مکتب پر نور اوست
حاصل رنجدیدن اش چیزی به جز لبخند نیست
اینقدر زنجیر دور گردن او بسته اند
روی تن از دست این زنجیر،گردن،بند نیست
در حقیقت این سیه چال است زندانی اوست
پس نباید گفت در بند است او دربند نیست…
محسن صرامی