شعر بازگشت كاروان به مدينه
یادم نرفته
برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو
یادم نرفته راس تو منزل به منزل
دست از سر من برنمی دارد سرتو
باشد، پسرها را به دورت جمع کردی
تنها زیادی بود اینجا دختر تو
هردید دارد بازدیدی پس به پا خیز
تا جای آن بوسه که روی حنجر تو…
آن روز که پیراهن کهنه گرفتی
ایکاش دستم مانده بود انگشتر تو
من می روم اما دلم در علقمه ماند
زینب فدای ساقی آب آور تو
مهدی شریفی