شعر گودال قتلگاه
یا الله
به جز از کشتن یارت سخنی مانده مگر؟
ای گل سرخ برایت چمنی مانده مگر
از تل اینگونه سرازیر نشو می افتی
گیرم آیی تو به گودال ، تنی مانده مگر
چه جوابی برسد از لب پاشیده شده
به سلامت چه علیکی ، دهنی مانده مگر
این که خاکی نشود امرِ محال ست بدان
از چه خاکی نشود ، پیرهنی مانده مگر
بین گودال فقیری اگر آمد تو بگو
دست خالیست ، عقیق یمنی مانده مگر
می روی سوی چه ؟ از مقتل مقصود امروز
جز به آغوش برادر وطنی مانده مگر
پرچم شاه دگر دست تو افتاده ، بگیر
چون تو در دشت بلا شیر زنی مانده مگر
حامد آقایی