شعر ولادت حضرت قاسم (ع)

یا قاسم ابن الحسن(ع)

آنجا که بسم الله الرحمن الرحیم ست
آنجا که زلف شعر در دست نسیم ست

شعری که زلفش دائما در پیچ و تابست
بی شک، یقینا مدح پور بو تراب ست

خوش باشد امشب شب نشینی در شب عشق
شب تا سحر سرگشته با تاب و تب عشق

آن شب تمام عرش را آیینه بستند
حور و ملائک گل به کف در صف نشستند

جبریل گرم مدحت اش در اوج افلاک
در دست ساقی ساغری از باده ی تاک

اشعار ناب شاعران آنشب غزل بود
گویا که مجموع قوافی ها عسل بود

روی لب ساقی مداوم ذکر هو بود
دستی به جام و دست دیگر بر سبو بود

از بهر هر کس رو سوی میخانه می‌کرد
ساقی شراب ناب در پیمانه می‌ کرد

مستان همه سرمست جام و باده بودند
در سجده گه بر سجده اش آماده بودند

ناگه طنین انداز شد در اوج افلاک
بحر ولایت را برون شد گوهری پاک

تابید بر عالم چو نوری کبریایی
دیدند طفلی را به ذات مجتبایی

بار دگر تابید نور حی سرمد
شد جلوه گر روی مه پاک محمد

شد قبله گاه خلق خال هاشمی اش
تابید نور حیدری و فاطمی اش

پور حسن را نام چون قاسم نهادند
بر مجتبی و نجمه او را هدیه دادند

آندم که نور پاک قاسم را سرشت ند
بر تیغه ی شمشیر او بیتی نوشتند

شمشیر قاسم تیغ بس دشمن شکارست
پولاد سخت و آلیاژ از ذوالفقار ست

همچون علی بر جنت و نار او قسیم است
قاسم کریم ابن کریم ابن کریم ست

آن شب محمد تا سحر قرآن به کف داشت
نهج‌البلاغه در کف اش شاه نجف داشت

زهرا به جنت وان یکاد از شوق می خواند
جنت سراسر بوی نان تازه میداد

قدوسیان تهلیل گو تسبیح گویان
کروبیان تکبیرگو در مدح جانان

ناسوتیان خاک قدومش گشته یکسر
لاهوتیان با نغمه ی الله اکبر

از مقدم در دردانه استقبال کردند
اهلا و سهلا مرحبا گو حال کردند

یعنی که پور مجتبی آمد خوش آمد
قاسم یل کرب و بلا آمد خوش آمد

آمد که یاریگر شود هر دم عمو را
یعنی که یک جا سر کشد جام سبو را

آمد بنوشد شهد احلی من عسل
آمد بخواند شاه بیت این غزل را

من اهل بیت مصطفی را نور عینم
سرباز و جانباز و فدایی حسینم

گو بشنود عالم رجز خوانی من را
بشناسد از اکنون یل مولا حسن را

آن شب حسین افطار مهمان حسن بود
افطار آنان قاسم شیرین دهن بود

با بوسه های روی او افطار کردند
بس سجده های شکر بر دادار کردند

صف بسته سائل پشت بیت پور طاها
اول گدای کوی او شد حاتم طی

بر سفره ها سیب و گلابی و عنب بود
نان و پنیر و سبزی و شیر و رطب بود

اهل مدینه یک به یک گشتند بیمه
یکسال با نوشیدن و اکل و ولیمه

آیا به عالم چون حسن بخشنده کس دید؟
یا چون حسن آیا کسی اینگونه بخشید؟

عالم بداند سر در جنت نوشته ست
ارباب ما میر جوانان بهشت ست

 جواد کریم زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا