با گریه دستم را به ساغر می رسانی
ایام هجران را به آخر می رسانی
بیزارم از آن سفره که دورش نباشی
رزق مرا در روضه بهتر می رسانی
وقتی که خانه، خانهء جدّ تو باشد
شخصاً گدا را تا دم در می رسانی
امروز که داغ همه داغ حسین است
تسلیت ما را به مادر می رسانی
قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی
کِی این زیارت را به نوکر می رسانی
عمریست صبح و عصر، گریان حسینی
اینگونه بر ارباب، لشکر می رسانی
وقتی که روضه، روضهء گودال باشد
خود را به سختی سمت منبر می رسانی
آقای ما هم تشنه بود و هم گرسنه
ما را به زخم روی حنجر می رسانی
ساعت حوالی سه، شمر آمد به مقتل
نبض زمان را پای خنجر می رسانی
ده اسب اعضای تنش را برده بودند
ما را به یک نه! چند پیکر می رسانی
بالای نیزه بود و زینب داد می زد:
تو مطمئناً پاره معجر می رسانی
رضا دین پرور