آقای مهربان
کرم می ریزد از دستان لطفت بی امان دائم
کسی را این چنین هرگز ندیدم مهربان دائم
از آن لبها که می بوسید پیغمبر دعایی کن
که مدح تو بجوشد از دل ما بر زبان دائم
اگر از عشق تو یک بیت ننویسم زبانم لال
اگر مدحت نگویم بسته باشد این دهان دائم
اگر خورشید می فهمید نور مجتبایی را
خجالت می کشید و شرمگین می شد نهان دائم
در مهمانسرای حاتم طائی به شب بسته
ولی اینجا درش باز است روی میهمان دائم
کسی که با تو باشد،در خزان مثل گلستان است
کسی که دور شد از تو بماند در خزان دائم
ملک بر روی آن محفل که از حسن تو می گویند
بریزد در و گوهر از دل هفت آسمان دائم
نماز از صلح تو بر پاست پس تا روز رستاخیز
سه وعده جای تو جبریل می گوید اذان دائم
میان قلب من هر کس که آمد زود ترکم کرد
بیا این دل برای تو خودت اینجا بمان دائم
در این گرمای روضه هر کسی بی تاب می گردد
بماند از عذاب روز محشر در امان دائم
نگاهی سمت قبرت می کنم با خویش می گویم
خدا هرگز نیارد تا شوی بی سایبان دائم
گرفتار حسینم من ولی مانند اربابم
سرم را می گذارم بر در این آستان دائم
تو لایوم کیومک خواندی و گریه کنان رفتی
بنابراین تو هستی تا قیامت روضه خوان دائم
مجتبی شکریان