شعر شهادت حضرت زهرا (س)

ابر بهاری ام

این روزها شبیه به ابر بهاری ام
در حال رفتنم ، شده ام رود ، جاری ام

زحمت شدم برای تو و خانه ام ، ببخش
برده قرار از دل تو بیقراری ام

همسایه ای که سایه من را ندیده بود
دارد گله ز ناله ام و همجواری ام

ای غمگسار اهل مدینه علی ، ببین
یک تن نیامده ز پی غمگساری ام

“خوشحال از این جوانی از دست داده ام”
خوشحال از این حمایت و این عهدِ یاری ام

در من توان آه نمانده عزیز من
از چهره ام بخوان تو غم و آه و زاری ام

مرهم برای زخم عمیقم جواب نیست
باید دعا کنی تو بر این زخم کاری ام

هم گریه میکنم که پس از این ندارمت
هم گریه میکنم که پس از این نداری ام

شرمنده ام که هم به غمم میگذارمت
هم میروم که بر سر شانه گذاری ام

شرمنده ام که میروم و پیش کودکان
مجبور میشوی که به خاکم سپاری ام

 داریوش جعفری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا