السلام علی الحسین
شه به روی زمین بود و سنان
خنده های بلند سر میداد
شعله ی آتش خیام حسین
از رقیه فقط خبر میداد
السلام علی الحسین غریب
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک ابدانِ
مانده در کربلا بلا اِکفان
از وداع سکینه با پدرش
تا خود حشر روضه باید خواند
از پدر هر چه شد به غارت رفت
آه حسرت فقط بجایش ماند
در پی ذوالجناح دخترکش
چقدر ناله زد که وا ابتا
او خودش دید که چطور افتاد
پدرش روی خاک آن صحرا
به خودش گفت که در این وادی
خون به پای خوراک میریزند
ما همه تشنه و ز بی رحمی
آب را روی خاک میریزند
وقت رفتن به سوی شام شده
سوی من زجر با شتاب آمد
من به لکنت فتادم از دستش
گویی فرشته ی عذاب آمد
روی نی بودی و نمیدیدی
از بلندی چقدر افتادم
چقدر سیلی از سنان خوردم
زجر خوش میرسد به فریادم
در همه کش مکش کوفه و شام
هیچ کس آنقدر پلید نشد
من و عمه به چشم میدیدیم
خیزران خسته شد یزید نشد
ناحیه خواندم و نفهمیدم
چه بلایی سر تنت آمد
ای شهید مرمل البدما
چه کسی چکمه بر دهانت زد؟
حال این دختر و آن بزم حرام
حال این زینبو حرامی ها
آه دستان در قل و زنجیر
آه از ازدحام شامی ها
میلاد افکاری