شعر عيد غدير خم

الیوم اکملتُ لکُم

گشت نازل برپیمبر پیک رحمت درغدیر
داشت برپیغمبر رحمت بشارت درغدیر

وحی آمد بر نبی«الیوم اکملتُ لکُم»
روز تکمیل رسالت روز وحدت درغدیر

با حضور حاجیان درموسم حج وداع
محشری شد موج زد شور قیامت درغدیر

باغبان گلشن توحید تا لب باز کرد
شدشکوفا گلبن قرآن وعترت درغدیر

معنی نورٌعلی نور خدا شد آشکار
تا که صحبت شد زخورشید هدایت درغدیر

نغمه ی «من کُنت مولاه» از نبوت شد بلند
یافت معنا شوکت وقدر ولایت درغدیر

باز شد گنجینه ی راز خداوند مبین
فاش شد با امر یزدان راز خلقت درغدیر

جبرئیل از آسمان آمد به فرمان خدا
برامیر مؤمنان بخشید خلعت درغدیر

آسمان محو تماشا شد درآن جا تا سه روز
بس که زیبا بود لبخند مسّرت درغدیر

تاکند لب تشنگان عشق را سیراب از آن
چشمه چشمه عشق می جوشید ازصداقت درغدیر

کردگار از فیض «اتممتُ علیکُم نعمتی»
کرد برخلق جهان اتمام نعمت درغدیر

لحظه ای شیرین تر از آن لحظه دیگر کس نداشت
زمزم توحید از بس داشت لذّت درغدیر

نقطه ای تاریک بهر هیچ کس باقی نماند
با طلوع آفتاب واقعیت درغدیر

گشت از خشم الهی حارث فهری هلاک
داشت برلب چون که انکار حقیقت درغدیر

درتمام عمرخود دست از ولایت برنداشت
هرکه چون سلمان و بوذر کرد بیعت درغدیر

ای «وفایی» رفت این آوازه گرچه تابه عرش
ماند تنها عشق وایمان و عدالت درغدیر

سید هاشم وفایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا