شعر مدح امام حسين (ع)

امتحان ِ ترنج

چشمهای تو حکایتی دارند

که زهیر وحبیب می دانند

شاعران حسِ ناب شعرت را

اثر عطرسیب می دانند

حضرت عشق,ای مسیح وهب

من مسلمانِ معجزات توأم

به صلیبم بکش,بسوزانم

خضرمیخانه ی فرات توأم

از نگاهت بهشتیان سیراب

احتیاجی به سلسبیل که نیست

از لبانت شراب می ریزد

مستی عون بی دلیل که نیست

خون عابس به گردن ِ زلفت

ذکر«حُب الحسین» گویا بود

دل فریبی ِ زلف افشانت

هنر شانه های زهرا بود

چقدر کشته مرده داری تو

وحدت عشق و عقل لازم شد

موی آشفته ی شما این بار

قاتل جان حُر و مُسلم شد

صوت داوودی تو باعث شد

پیکری غرق خون به رقص آمد

همه دیدندیک غلام سیاه

زیر تیغ جنون به رقص آمد

هو نکش,آسمان تنش لرزید

وَ إذا زُلزلتقمر خندید

مرگ در راه تو چه شیرین است!

لب قاسم به نیشکر خندید

خنده هایت بُریر می سازد

خنده ات را ز ما دریغ نکن

یوسفی؛ ماندیده می دانیم

امتحان ترتج و تیغ نکن

 وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. به نام خدا
    شاعران حس ِ ناب شعرت را

    اثر عطر سیب می دانند…

    مثل همیشه بدیع و سرشار از شاعرانگی

    جناب قاسمی سلام علیکم
    بزرگوار
    ضمن عرض شادباش ایام شعبانیه و آرزوی توفیق برای جنابعالی با یک غزل قدیمی به روز و متظر نقد و نگاه گرمتان هستم .
    قدم رنجه فرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا