نیمه ی ماه خدا ماه تمامم آمد
نام او مثل عسل بود , به کامم آمد
جان جانان من و خیرالانامم آمد
ایهاالناس ببینید امامم آمد
گل بریزید به روی سر زهرای بتول
آمد از عرش خدا دلبر و دلدار رسول
اولین گل پسر حضرت زهراست حسن
همه ی دار و ندار دل دنیاست حسن
بر کریمان جهان سرور و آقاست حسن
به دل خسته ی ما ذکر معلاست حسن
عشق او بر سر ما خیرالعمل میریزد
نام او بر لب ما جام عسل میریزد
او کریم است و همه دست گدایی داریم
با حسن در سرمان حال و هوایی داریم
بهتر از یوسف و صد حاتم طایی داریم
از همه خلق جهان , حس جدایی داریم
شغل ما را همه جا سینه زنی میدانند
ای خدا شکر که ما را حسنی میدانند
مَلَکِ عرش برای قدمش جان داده
حسن امروز به ما پرتو ایمان داده
با قدومش به مدینه سر و سامان داده
بارها زندگی اش را به فقیران داده
می شناسند مرا نوکر نامیِ حسن
کاش ما را بنویسند جزامیِ حسن
کاش این شهر مرا با حسنم بگذارد
کاش آقا قدمی روی تنم بگذارد
مهر تایید به روی بدنم بگذارد
کاش یک لقمه غذا در دهنم بگذارد
ما فقیریم , فقیریم , فقیریم , فقیر
و حسن شاه و حسن حضرت سلطان و امیر
در جمل ضربه شصتش همه را حیران کرد
شتر فتنه گر طایفه را ویران کرد
کفر را خوب جدا از تنه ی ایمان کرد
ای بنازم که در آن روز چنان طوفان کرد
زنَک از ناقه فتاد و همه جا رسوا شد
چهره ی واقعی فتنه گرش پیدا شد
از همان روز دگر بغض حسن در دل داشت
حمله میکرد ولی سُم به میان گِل داشت
چند صدتا پسر احمقِ نا عاقل داشت
کینه اش عاقبتِ امر چه بد حاصل داشت
هجمه ها بود که میبُرد به تابوت حسن
تیرها بود که میخورد به تابوت حسن
پوریا باقری