شعر شهادت حضرت معصومه (س)

اینجا بهشتِ ما شده

ذکرت شفا ، داروی هر بیمار ، معصومه
وا کردی از کارم گره هر بار ، معصومه
قم شد در ایران نقطه ی پرگار معصومه
پیدا نشد مثلِ تو بی تکرار ، معصومه
باید که زد لطفِ شما را جار ، معصومه

شکرِ خدا لبهایمان یا فاطمه دارد
شکرِ خدا که کشورِ ما فاطمه دارد
هر آنچه دارد با علی ، با فاطمه دارد
اینجا بهشتِ ما شده تا فاطمه دارد
با تو شده روزیِ ما بسیار معصومه

خاکِ گلستانِ شما ، گرد و غبار هستم
خسته از این آلودگی و روزگار هستم
وقتی دلم خیلی گرفته بی قرار هستم
یا سوی مشهد یا سوی قم رهسپار هستم
یا با رضا یا با تو دارم کار ، معصومه

خوب است حال هر که شد مهمانِ صحنِ تو
خورد هر کسی نانِ رضا را ، نانِ صحنِ تو
مِنّا شده هر کس که شد سلمانِ صحنِ تو
عطرِ مدینه می دهد ایوانِ صحنِ تو
اینجاست جای حیدرِ کرار معصومه

آقا شده هر کس که افتاده به پای تو
هستی کریمه ، خوش به حالِ هر گدای تو
گرچه به هجران شد کشیده ماجرای تو
شکرِ خدا مانندِ زهرا روضه های تو
ربطی ندارد با در و دیوار ، معصومه

هجران اگرچه با رضا و با تواَم بد کرد
کس که نبسته راه بر تو یا نگفت برگرد
بانو شده که پا شَوید از خوابِ خوش با درد؟
تو که ندیدی کوچه ای تنگ و چهل نامرد
یک زن کجا با لشگری پیکار ، معصومه

دور و بر تو نیست مُشتی بی حیا بانو
بسته نشد بال و پرت در کوچه ها بانو
خاکی نشد چادر سیاهت زیرِ پا بانو
شکرِ خدا سیلی نخوردی بی هوا بانو
جسمت نبوده زخمیِ مسمار، معصومه

با دسته بسته در پیِ دلبر نرفتی که
با رَخت های پاره ، بی معجر نرفتی که
به دیدنِ طشتِ طلا و سر نرفتی که
دور از حُسینت بودی و دیگر نرفتی که
مانندِ زینب مجلسِ اغیار معصومه

تو که نبوسیدی میانِ قتلگاه حنجر
انگشتِ دلدارت نرفت همراهِ انگشتر
اینجا نه ضجر است و سنان، نه شمرِ خیره سر
اینجا شد استقبالِ تو با یاس و نیلوفر
زینب نبودی که سرِ بازار… معصومه

تو حنجرِ صد پاره ای بوسیده ای آیا؟
رختِ اسارت بر تنت پوشیده ای آیا؟
افتاده ای از ناقه و ترسیده ای آیا
بی گوشواره ، گوشِ پاره دیده ای آیا؟
شکرش ندیدی حلقه ی انظار معصومه…
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا