شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

این نیزه ها

این نیزه های در بدنت میکشدمرا

این لخته خون دردهنت میکشد مرا

ای سروناز منچقدر قطعه قطعه ای

این پاره پ ا رهپ ا ره تنت میکشد مرا

با دیدن تو ایپسرم جان به لب شدم

این طور دست و پازدنت میکشد مرا

معلوم می شود کهتورا چنگ میزدند

این تکه هایپیرهنت میکشد مرا

داری برای خواهرخود غصه میخوری ؟؟

این درد و غربت ومحنت میکشد مرا

باشد عبای من کفنو غسل تو زخون

آن غسل خون و اینکفنت میکشد مرا

شبه پیمبرم -پسرم – حاصلم – علی

نیش خند دشمنلجنت میکشد مرا

 علیرضا  خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. بنت شرقی هبوط آفتاب

    صبح اشراقی طه در نقاب

    ازگلستان شگفت" احمدی"

    آفتاب! "اِنّا تَوجّهنا" بتاب

    گر چه لوح باطن من صاف نیست

    "چون منی" درحق تواجحاف نیست

    از فراوانی چشمت " یک نظر"

    قدّ ظرف قلب من اسراف نیست!

    سلام محضر گرامی شما

    با زیارتنامه ی شقایق به روزم

  2. تنها نه فرات که هفت دریا می سوخت

    از تشنگیت تمام دنیا می سوخت

    باران سما ز سرنوشتش گله داشت

    روزی که جگر گوشه ی زهرا می سوخت

    تاسوعا وعاشورایی حسینی بر شما تسلیت باد.

    التماس دعا

  3. سلام واقعا ممنون دقیقا منظورم آهنگ وبتون بود فقط اسم مداحش رو نمیدونم ولی به هر حال ممنون هرجور شده پیداش میکنم در ضمن از اشعاری که گذاشتید کلی لذت بردم و استفاده کردم اجرکم عندالله
    التماس دعا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا