باب ُ الجواد
شعری برای ماه رجب دست و پا کنید
دل را پر از ترنُّم ِ یا ربَّنا کنید
آئینه وار خوبیُّ و بد را جدا کنید
توشه برای روز مبادا سَوا کنید
با کیمیا مس دل خود را طلا کنید
باب ُ الجواد واشده رو بر رضا کنید
حرف من و تو نیست نوا از نقاره هاست
این جودنامه تحفه ای از جانب رضاست
حالا که خنده بر لب سلطان ماسواست
غم از دل شکسته ی این نوکرش جداست
امشب مدینه شاهد تابیدن سَخاست
آری جواد آمده غوغا به پا کنید
جود ِ وجود آمد و هستی بها گرفت
آمد جواد و فرصت هر طعنه را گرفت
روی لب رئوف حرم خنده پا گرفت
تابید ماه و در بر خورشید جا گرفت
شهر مدینه با قدم او صفا گرفت
با این صفای ناب مدینه صفا کنید
آمد قرار سینه ی زار ِ پدر شود
سدّی برای طعنه و طوفان شر شود
خاک از نگاه معتبرش بارور شود
صحرای داغ با قدمش پر ثمر شود
سنگر برای حفظ بشر در خطر شود
در این حریم سینه ی افسرده جا کنید
افسرده ایم و غصّه شده بین سینه جا
خنده بر این لب و دل ما با تب آشنا
تب کرده ایم از غم هجران دلربا
تنها دوای ماست نگاه تو یا رضا
آقا بده حواله ی شش گوشه را به ما
امضاء برات دیدن کرب و بلا کنید
دردانه ی رئوف حرم یکّه تاز جود
هر کس که نوکریِّ تو را کرده برده سود
عشق تو ریشه کرده در این قلب و تار و پود
اصلاً اگر نگاه تو بر نوکرت نبود….
هرگز نمی نشست به لبهایم این سرود
بود و نبود من به فدای وِلا کنید
حسین ایمانی