بارش الطاف رب
باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود
تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود
وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست
باید تمامِ قافیه هایش ادب شود!
(ای کاشف الکروبِ عزیزانِ فاطمه)
شعرم وضو گرفته به تو مُنتسب شود
من لکّه ای سیاه در این آستان، قبول
لطفی نما که عاقبتم خالِ لب شود
دستت به آبِ علقمه خورده عجیب نیست
روزی فرات، سرزده ماءُالعِنَب شود
در صُنعِ ما خدا به خودش گفته آفرین
شاید که ذکرِ صُنعِ تو یالَلعَجب شود
گفتم چگونه خوانمت ای سرسپاهِ شاه
بی اختیار بر لبم آمد جنابِ ماه
با این لغات شَانِ تو معنا نمی شود
واژه طرازِ حُسنِ تو پیدا نمی شود
فرموده ای غلامِ حسینی به هر نَفَس
آخر غلام این همه آقا نمی شود
روتافتی ز علقمه اعلان کنی به خلق
محتاجِ رود، حضرتِ دریا نمی شود
میخواست دل مقیمِ ضریحت شود ولی
گفتند جای حضرتِ عیسی؟؟ نمی شود!
تو خادم حسینی و من خادمِ تواَم
این هم ز لطفِ توست وَ اِلّا نمی شود!
بهنام فرشی