شعر شهادت حضرت زهرا (س)
بالی که شکست
از تابش مستقیم هم میسوزد
در سایهی یاکریم هم میسوزد
زخمی که به رویِ مادرم افتاده
از رد شدن نسیم هم میسوزد
بالی که شکست ، آشیانه نرسد
مرغی که زمین خورده به لانه نرسد
از من که گذشت مادری باز ای کاش
بر شانهی کودکش به خانه نرسد
این سینه اگر تاب خورَد میسوزد
این چشم به مهتاب خورَد میسوزد
از طرزِ تَیمُمَت همه فهمیدند
این زخم اگر آب خورَد میسوزد
آئینهی قیمتیِ بابا برخیز
ای زخمیِ غیرتیِ بابا برخیز
حالا چه جوابی بدهم در خانه
ای وای امانتیِ بابا برخیز
بر زخمِ دلم به خندهات نیش نزن
ای دست ، قلم شوی از این بیش نزن
او طاقتِ برگِ گُل ندارد نامرد
تو سنگی و او آینه کُشتیش نزن
پا را به رویِ چادرش ای پَست نزن
ما را تَهِ این کوچهی بنبست نزن
دستت شکَنَد مرا بزن سخت ، ولی
نامرد به ناموسِ علی دست نزن
حسن لطفی