شعر شهادت حضرت رقيه (س)

بال و پرم سوخت

دیشب تمام بال و پرم سوخت ای عمو
در بین شعله موی سرم سوخت ای عمو

آتش به جان خیمه که افتاد در غروب
دیدم تمام دور و برم سوخت ای عمو

چادر نماز عمه سپر شد برای من
در غارت حرم سپرم سوخت ای عمو

از بس که تازیانه به رخسار من زدند
روی کبود و چشم ترم سوخت ای عمو

با چوب نیزه میزد و جسمم کبود شد
در زیر ضربه ها کمرم سوخت ای عمو

شمر و سنان بروی سرم داد میزنند
حالا که قلب شعله ورم سوخت ای عمو

خولی به خنده خیره شده سوی دختران
وقتی حجاب مختصرم سوخت ای عمو

لکنت زبان گرفته ام از بس مرا زدند
دیدی زبان نوحه گرم سوخت ای عمو

از روی ماه من اثری نیست بعد تو
کنج خرابه ها اثرم سوخت ای عمو

دشمن به عمه زینب من حرف بد زده
من گریه کردم و جگرم سوخت ای عمو

پایین نیزه با پدرم همسفر شدم
کنج تنور همسفرم سوخت ای عمو

سعید مرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا